اعتماد بنفس در رابطه

چطور در روابط اعتماد بنفس داشته باشیم؟

سلام ! من حمید امیدی هستم و اینجا مجله شخصی من هست.خوش آمدید!

اگر در روابطتون اعتماد بنفس یا عزت نفس نداشته باشید، اوضاع احتمالا براتون کمی سخت پیش میره!

در این پست اختصاصی قصد دارم نظراتم رو با شما به اشتراک بگذارم.

چون شخصا از این موضوع ضربه های زیادی خوردم، فکر میکنم تجربیات خوبی رو بتونم بهتون منتقل بکنم.

واقعا شاید اگر این مطلب رو کامل بخونید و بهش فکر کنید، 60 تا 80 درصد از مشکلات اعتماد بنفستون در رابطه حل خواهد شد.

همراه من باشید!

راستی! اگر احساس کردی این مطلب به درد دوست، آشنا یا هر کسی میخوره، لطفا براش بفرست!

اعتماد بنفس در رابطه چیست؟

واقعا اعتماد بنفس چیه؟ چرا کسی این موضوع رو کامل برای ما باز نمی کنه؟!

اعتماد بنفس در رابطه از نظر من یعنی در کمال احساس خوب بون خودت، دیگری رو هم دوست داشته باشی!

اعتماد بنفس یعنی در نهایت احترامی که (در وحله اول) برای خودت قائل هستی، برای دیگران هم احترام قائل باشی!

عزت نفس در رابطه یعنی در اوج احساس ارزشمندی که نسبت به خودت داری، دیگران رو هم ارزشمند ببینی!

دیدی کلمات چقدر قلمبه سلنبه بود؟

همیشه زندگی کردن به سادگی عمل کردن به یک جمله قشنگ نیست!

اوضاع کمی پیچیده تر از این حرفاست! و من اینجام که این کلاف رو برات باز کنم!

 


آیا من لیاقت این رابطه را دارم؟؟!!

همین الان ازت میخوام به گوشی/لپ تاپی که دستته و این مطلب رو داری میخونی نگاه کنی!

بنظرت لیاقت این گوشی رو داری؟ خب…بله!

آیا برات بدیهی هست که این گوشی برای تو باشه؟ خب … بله!

آیا هر روز سر گوشیت داد میزنی و بهش میگی تو به من توجه نمی کنی؟ خب… نخیر!

چه جالب! پس وقتی لیاقت یک چیزی رو داریم، آرام هستیم و بودن اون چیز در زندگیمون کاملا طبیعیه!

حالا سوالات مهم درباره رابطه!

  • آیا عمیقا احساس لیاقت در روابط رو داری؟ (احساس میکنی که لایق بهترین برخورد، بهترین دختر/پسر و یا دوست هستی؟)
  • آیا برای رسیدن به یک رابطه خوب، دست و پا میزنی، زحمت زیاد می کشی و خیلی تلاش میکنی؟
  • آیا سعی داری انسان ها رو متقاعد کنی که آدم خوبی هستی تا پیشت بمونن؟
  • آیا وقتی کسی بهت ” نه ” میگه کلافه و عصبانی هستی و احساس خشم شدیدی می کنی؟
  • آیا وقتی زوجی رو میبینی که با هم خوبن، مسخرشون می کنی یا ازشون بدت میاد؟
  • آیا به بعضی انسان هایی که جنس مخالف تو هستند، برچسب هایی مثل “زشت، بیریخت، خراب یا …” می زنی؟

اگر هر کدوم از موارد بالا رو داری، این مطلب کاملا مختص شماست!

چه می شود که ما در روابط زور می زنیم؟!

چرا ما قصد داریم به زور یک فرد رو در زندگیمون نگه داریم؟

چه اتفاقی میفته که علیرغم تلاش زیاد و زور زدن، اون فرد هر روز از ما دورتر میشه؟

زور زدن و تلاش بیش از حد معناهای مختلفی میتونه داشته باشه.

اما یکی از مهمترین معناهاش اینه که “من درون خودم احساس خوبی پیدا نکردم و از میخام از تو برای پر کردن این خلا استفاده کنم“.

خب همونطور که میدونید، ما ذاتا از ضعیف ها خوشمون نمیاد.

بنابراین فرد مورد نظر شما هم این موضوع رو میفهمه و بصورت کاملا ناخودآگاه از شما دوری میکنه!

اما شاید نیازی نیست فرد رو به روتون بصورت کلامی بهتون بگه که حس خوبی ازتون نمی گیره.

این داستانش چیه؟ چطور فرد رو به روی ما متوجه می شه که ما از موضع ضعف داریم باهاش ارتباط می گیریم؟

جریان های انرژی در هر فردی در حال ساطع شدن است!

تا به حال شده از شخصی احساس ضعف بگیرید با اینکه هنوز یک کلمه هم باهاش صحبت نکردید؟

تا به حال شده بسیار تصادفی از شخصی بدتون بیاد ولی دلیلش رو ندونید؟

بعضی وقتا شده که دوست نداشته باشید به کسی نزدیک شید حتی وقتی که اون شخص داره تلاش میکنه که به شما نزدیک بشه؟

توجیهی برای این موضوع وجود نداره جز اینکه شما انرژی ها رو از افراد مختلف دریافت می کنید.

فردی که از لحاظ عاطفی کمبود زیادی رو احساس می کنه، لازم نیست بلند گو دستش بگیره و این رو جار بزنه!

فقط کافیه به مدت کافی این احساس رو داشته باشه و باهاش زندگی کنه.

در این صورت افراد میتونن کاملا متوجه بشند که این فرد احساس اعتماد بنفس در روابط رو نداره!

حالا که اینطور شد، چطور انرژی ها تغییر می کنند؟

چطور میتونیم با تغییر شخصیتمون، انرژی خودمون رو تغییر بدیم؟

آیا اگر این کار رو بکنیم، افراد متفاوت تری سر راه ما قرار می گیرند؟

ادامه مطلب رو با من همراه باشید.

شخصیت ما تغییر می کند و به دنبال آن…

در مطلبم راجع به قانون جذب مثالی از فوتوشاپ و پریمیر زدم و در اون مطلب عکسش هم موجوده!

همونطور که میدونید فوتوشاپ یک نرم افزار ادیت و ویرایش عکس هست و پریمیر یک نرم افزار ویرایش ویدئو!

شما نمی تونید از فوتوشاپ انتظار داشته باشید که براتون ویدئو ویرایش بکنه!

همچنین از پریمیر هم نمی شه انتظار داشت که عکس ادیت کنه!

شخصیتی که هم اکنون دارید، شاید فوتوشاپ باشه و شما به دنبال نرم افزار ادیت ویدئو هستید!

بنابراین با شخصیت کنونیتون که اعتماد بنفس نداره، نمی تونید فردی رو به زندگیتون دعوت کنید که اعتماد بنفس بالایی داره!

شما باید تغییر کنید! وایسید… تغییر اصلا چی هست؟ از کجا دقیقا باید شروع کنم؟!

تغییر بینش ما درباره خودمان!

شخصیت کنونی شما از سه عنصر بسیار پیچیده در عین حال ساده تشکیل شده.

  1. فکر شما
  2. نوع احساسی که دارید
  3. و نوع عملکردتون (انتخاب ها، تصمیم ها و مرتبه ای از بودن شما)
تغییر شخصیت در روابط

تغییر شخصیت در روابط

برای بالاتر بردن اعتماد بنفستون در روابط عاشقانه/ دوستانه یا هر چیزی، باید روی این سه موضوع تمرکز کنید!

در ادامه قدم به قدم براتون توضیح خواهم داد که دقیقا چطور تغییر کنید.

من اطلاعات رو در اختیار شما قرار میدم و شما موظف هستید که بهش عمل کنید.

1- فکر ما چطور باعث افزایش اعتماد بنفس می شود؟

آیا تا به حال به این موضوع فکر کردی که چرا بصورت آنی میتونی با استفاده از تفکرت به نقطه ای دیگر از زمین بری؟

چرا این قابلیت در ما وجود داره؟

شاید تا به حال هیچوقت به این موضوع فکر نکردیم!

اگر در بدترین شرایط احساسی قرار داشته باشیم، قبول دارید که میتونید در فکر خودمون شادترین فرد روی کره زمین باشیم؟

اما چرا؟ اگر مدام در فکرمون احساس شادی و اعتماد بنفس کنیم چه اتفاقی میفته؟!

اگر بدن ما مدام احساس شادی رو (فقط با فکر کردن) تجربه کنه، چه تاثیری خواهد داشت؟

قبول یک واقعیت تلخ برای رسیدن به حقیقتی شیرین!

آیا تا به حال از خودت سوال زیر رو پرسیدی؟

+ من در وضعیت کنونی زندگیم نمیتونم به یک سری از آرزو هام برسم!

+همچنین فردی که دوست دارم باهاش وارد زندگی بشم رو ملاقات نمی کنم!

+حالا که اینطوره، چرا درون فکرم این خواسته هام رو تجربه نکنم؟

شخص من (حمید امیدی) روزی که از دویدن برای آرزو ها و روابط خوب خسته شدم، به این نتیجه رسیدم!

من به هر حال میخواستم داشتن یک رابطه خوب رو تجربه کنم!

حالا که در دنیای واقعی امکانش نیست، سعی می کنم در دنیای فکریم این کار رو بکنم!

این کار رو انجام دادم و حدس بزنید چیشد؟!

1-لذت بردن!

سعی می کردم طوری فکر و تجسم بکنم که انگار واقعا اون رابطه رو همین حالا دارم!

در مقاله تصویرسازی ذهنی در ورزش، خیلی این موضوع رو خوب تفهیم کردم!

بنابراین به محض تصویرسازی ذهنی از رابطه ای که میخوام، در وحله اول حالم خوب میشد (احساس).

به مقوله احساس در مرحله بعدی بصورت کامل خواهم پرداخت.

اما فعلا لذت بردن و تغییر احساسم رو داشته باشید…

2-تغییر جهان بینی

وقتی تجسمی از رابطه ای که میخواید دارید، جهان بینی و رفتارتون تغییر میکنه.

درباره موضوع “رفتار” در مرحله سوم صحبت می کنم.

منظور چی هست؟

شما دیگه مثل سابق حرف نمی زنید!

با اینکار، احساس متفاوت تری هم دارید.

در واقع به معنای واقعی کلمه، جهان بینی شما در روابط تغییر خواهد کرد.

اعتماد بنفس هم که جای خودش رو داره! تا حد زیادی عزت نفس و اعتماد بنفستون بالا خواهد رفت.

جالبی این موضوع در اینه که این کار رو فقط و فقط با تصویرسازی ذهنی انجام دادید!

3- تطبیق رفتارم با شخصی که در ذهنم بود!

زمانی که در فکرتون تغییر ایجاد می کنید، متوجه تغییراتی در رفتارتون میشید!

دیگه مثل قبل نیست که وقتی از کسی خوشتون میاد، دست و پاتون بلرزه!

بلکه برعکس! اعتماد بنفس به شما غلبه می کنه.

این موضوع خیلی عجیب و جالبه!

اینبار شما به جای افتادن روی چرخه باطل بدشانسی، روی دور خوش شانسی می افتید!

در واقع شما در این پروسه شخصی که در ذهنتون ساختید رو زندگی میکنید!

2- به دنبال فکر، احساس شما به روابط تغییر می کند!

احساس! موضوع بسیار مهمیه!

راستی! شما در حال حاضر چه احساسی داری؟

راستش باید بگم که خیلی از احساسات ما مثل گوشی موبایلمون کامل برامون عادی شدند!

مثلا! شما شاید نمیدونید که احساس عدم اعتماد بنفس دارید!

ناخودآگاه وقتی وارد جمع میشید، سعی میکنید خلوت ترین مکان رو انتخاب کنید و اون مکان رو برای خودتون امن کنید!

من که اینطوری بودم!

اما بر اساس تغییر فکر شما نسبت به روابط، احساستون متفاوت خواهد بود!

شما اینبار خودتون رو لایق یک رابطه خوب میدونید و ترس ها از میان برداشته میشن!

موضوع احساس به دنبال تغییر فکر میاد و نیازی نیست براش زحمت زیادی بکشید!

3- تغییر رفتار در روابط به واسطه تغییر فکر و احساس!

افرادی به یک پزشک مراجعه می کنند که روی صورتشون جای زخم های عمیق چاقو در دعواهای خیابانی با یاکوزا ها بوده…!

اون پزشک نویسنده کتاب سایکوسایبرنتیک هست. یعنی ماکسول مالتز !

آقای مالتز فکر میکرد این افراد علیرغم وجود زخم های عمیق روی صورتشون، باید اعتماد بنفس پایینی داشته باشند.

یا مثلا غمگین، گوشه گیر و ناراحت باشند!

اما در کتابشون در کمال ناباوری این موضوع رو نفی می کنند و میگن اتفاقا برعکس!

این افراد بخاطر اینکه از جنگ با یاکوزاها جان سالم به در برند، اتفاقا احساس اعتماد بنفس بالایی دارند و شجاع به نظر میرسند!

خب تحلیل این موضوع…

چرا؟ چرا شخصی که زخم های عمیقی روی صورت خودش داره باید احساس خوبی داشته باشه؟

دقیقا به خاطر طرز فکری که فرد در ذهنش از خودش داره.

اون فرد با خودش فکر میکنه که :

من از یک جنگ مرگ و زندگی نجات پیدا کردم! پس هر مشکلی میتونه از این کوچیک تر باشه!

به دنبال این فکر، احساس بوجود میاد که حس شجاع بودن و برتر بودن هست.

بنابراین خوشحال تر و با اعتماد بنفس تر خواهد بود!

حالا ما در کشورمون خانم هایی رو داریم که بیش از 5 عمل جراحی زیبایی انجام دادند و هنوز احساس زشتی دارند.

جمع بندی | اعتماد بنفس واقعی در روابط!

  1. خودتون رو با کسی که دوست دارید توی زندگیتون بیاد تجسم کنید.
  2. سعی کنید تا جایی که میتونید، این تجسم واقعی باشه…
  3. فرصت مشخصی از روز رو اختصاص بدید به خیال پردازی راجع به این شخص
  4. باهم رستوران برید، مهمونی برید، آهنگ گوش بدید و …
  5. از خودتون بپرسید که برای اینکه فرد مورد علاقم رو داشته باشم، باید چه چیز هایی رو درونم تغییر بدم؟
  6. جواب ها رو بنویسید و همون کار ها رو انجام بدید
  7. و در نهایت…
  8. اگر این کار ها رو بکنید، به احتمال زیاد اون شخص به زندگی شما خواهد اومد.

موفق باشید…

 

11 پاسخ
  1. ۰سحر منصوری
    ۰سحر منصوری گفته:

    سلام بر حمید آقای امیدی عزیز و بزرگوار
    چه مقاله خوبیه چه موضوع خوبی👏 در عین حال مختصر و مفید
    سوالات عالی بودن عاالی👏👏
    قبل از هر چیزی من ازتون ممنونم که این فضا رو ایجاد کردید که بتونیم نظرمون رو بگیم و بنویسم و خیلی حس خوبی دارم که میتونم اینجا بنویسم😊😇

    منِ قبل از تغییر، دقیقا برای هر چیزی تقلا میکردم و نمیدونستم وقتی دارم برای بدست آوردن چیزی تقلا میکنم یعنی مسیرم اشتباهه، ما تقلا کردن رو با استمرار و تلاش اشتباه میگرفتیم. یه جورایی اگر چیزی رو با تلاش طاقت فرسا به دست میوردیم به خودمون افتخار میکردیم. از جمله روابط از هر نوع حتی در رابطه پدر و مادر-فرزندی، رابطه با خواهر و برادرم، رابطه با دوستای خودم و در نهایت تصورم این بود که برای رابطه عاطفی دیگ شدت تقلا و تلاش از هر جهت باید بیشتر از همه باشه!
    بعدها که بخودم اومدم و از هر لحاظ از اوضاع و احوال خودم رضایت نداشتم و فهمیدم دیگه نمیشه با این افکار شلوغ پلوغ با این طرز فکر منفی نسبت به همه چیز، با این همه بهم ریختگی ذهنی ادامه داد و گفتم باید تغییر کنم، تاکید میکنم در یک روند تکاملی احساس لیاقت و عزت نفسم بهبود پیدا کرد و داره بهبود پیدا میکنه، حالا این بهبود چطور شروع شد؟ آخه یه عالمه مسائل بودن که باید درستشون میکردم پی بردم که باید از اون مساله ای شروع کنم که بیشتر از همه تمرکز زندگی روزمره مو به خودش اختصاص داده و از بین برده و باعث حس بدِ من شده و خیلی خلاصه بخوام بگم اونم عدم پذیرش خودم و عدم دوست داشتن خودم بود این موضوع الویت مسائلمو به خودش اختصاص داد، وقتی در روند تغییر نگرش قرار گرفتم کم‌کم بهتر شدم، کم کم سبک شخصی خودم رو شناختم و هنوز در حال شناختنش هستم باور کنید همین یک هفته پیش در مورد یه مساله ای متوجه شدم چی دوست دارم.انگار هر هفته هر چند روز در یک زمینه ای پرده ای از جلوی چشمام برداشته میشه و متوجه میشم چی دوست دارم.
    در این روند فهمیدم نسبت به قبل خیلی با خودم راحت شدم، خیلیی بیشتر خودم هستم تو بیرون رفتنام تو روابطم ناخودآگاه خودمم و سعی نمیکنم باب میل دیگران رفتار کنم در عین حال روابطم با همه خیلی خوب و محترمانه شده و متوجه شدم به همون میزان که برای خودم عزیز و دوست داشتنی و محترم شدم به همون میزان مردم برام عزیز و محترم شدن، معاشرت هام خیلیی خوب شده به میزانی که با خودم مهربون تر شدم همزمان همین برخورد رو ناخودآگاه با مردم دارم. و کم کم از میزان تقلام برای اثبات خودم و خوبی خودم کم شده ! از اینکه خودم باشم ابایی ندارم و این خیلییی حس خوب بهم میده.
    متوجه شدم برای رابطه عاطفی هم نباید تقلا کنم و در حال حاضر به دنبال و در پی رابطه عاطفی نیستم و نگرشم اینه که در زمان و مکان مناسب برام رخ میده و باهاش برخورد میکنم فکر میکنم باید بذارم خود به خود رخ بده، من مشغول کار کردن روی خودم میشن و سعی میکنم از زندگیم لذت ببرم و در عین حال این اطمینان رو دارم که برای رابطه عاطفی خوب هدایت میشم همزمانی در زمان و مکان مناسب رخ میده اینجوری زیباتره..یه جورایی انگار آروم شدم و حالم با خودم خیلی خوبه قبلنا از تنهاییم فرار میکردم اما الان باور کنید بشدت لذت میبرم؛ تنهایی از قدم زدن با خودمم لذت میبرم.
    یه نکته ای رو بگم بنظرم مهمه، من قبلا شدیدا به مدارک تحصیلیم و موقعیت شغلیم وابسته بودم و میگفتم خدایا اگر این تحصیلات و این شغل رو نداشتم به هیچ وجه اعتماد به نفس نداشتم و برای خودم کافی نبودم بشدت وابسته به دستاوردام بودم به همین نسبت هم با مردم برخورد داشتم افرادی برام ارزشمند و قابل قبول بودن که حتما مدرک تحصیلی یا موقعیت اجتماعی بالایی داشتن اما کم کم که تونستم خودم رو از تحصیلات و شغلم جدا کنم و نگرشم نسبت به خودم داره تغییر میکنه به طوریکه الان توی ذهنم پیش خودم اینجوری خودمو تعریف میکنم که منِ سحر فردی هستم که دارم برای بهبود خودم تلاش میکنم و روی خودم کار میکنم ، این تغییر بشدت روی برخوردم با مردم تاثیر گذاشته میتونم بگم مدتیه که خودم رو زیر نظر دارم ؛متوجه شدم ناخودآگاه همه افراد رو محترم و ارزشمند دونستم و میدونم یه جورایی پی بردم همممه افراد در هر جایگاهی که هستن دارن برای بهبود خودشون تلاش میکنن اصلا روح انسان اون بعد معنوی انسان خواهان اینه که حال خودش رو بهبود ببخشه صرف نظر از شیوه شون ولی روح انسان همیشه میخواد خودشو بهبود ببخشه همه دارن برای خودشون تلاش میکنن و این تلاش قابل احترامه و هر کسی در زمان مناسب به شیوه خودش هدایت میشه برای بهبود به میزانی که پیگیر حال خوب پایدار باشه👌

    ببخشید خیلیی طولانی شد، ممنونم که حوصله به خرج میدید و میخونید🙏🏻🌹
    حال خوب و فکر آروم رو براتون آرزو دارم🌹

    پاسخ
    • hamidomidi
      hamidomidi گفته:

      متشکرم از نظر قشنگت.
      دقت خوبی در به کار گیری کلمات داری و این قابل تحسینه.
      نظر شما رو بقیه کاربر ها هم میخونند و استفاده می کنند.
      مشخصه که این کلمات از روح بیدار شما سرازیر میشه و این فوق العادست.
      امیدوارم بهترین ها برای شما دوست گلم اتفاق بیفته

      پاسخ
  2. ۰سحر منصوری
    ۰سحر منصوری گفته:

    سلام مجدد خدمت شما بزرگوار
    من از شما ممنونم که تجربیات بسیار مفید خودتون رو با ما به اشتراک میذارید و زمان میذارید و نظرات رو به دقت میخونید که مایه دلگرمیه🙏🏻🌹

    پاسخ
  3. ۰سحر منصوری
    ۰سحر منصوری گفته:

    سلام خدمت آقای حمید امیدی عزیز و بزرگوار و دوستان گرامی
    چیزی که از دو قسمت آخر این مقاله متوجه شدم استفاده از همون تکنیک تصویرسازی و تجسم هست.
    ذهن ما خصوصی ترین جایگاه ماست.که هیچ کسی جز ما بر اون تسلط و اطلاع نداره. واقعا تکنیک تصویرسازی خیلی هوشمندانه و درسته. چرا؟ چون تا زمانی که ما حتی در ذهن خودمون در مخفی ترین نقطه وجودمون نتونیم اون موقعیت رو برای خودمون ببینیم چطور میتونیم انتظار داشته باشیم که در واقعیت رخ بده؟
    خیلی برام جالبه چون همین چند روز پیش داشتم در مورد یک سری خواسته هام فکر میکردم و چندتا از مقاله هاتون که در اونها از اهمیت تصویرسازی صحبت کرده بودید؛ رو خونده بودم گفتم خب راستی تصویرسازی کنم اما باور کنید همون چندثانیه اول نتونستم گفتم بببین بببین چقد باورش برای خودت سخته و اونو دست نیافتنی میدونی که حتی در دنیای خودت در مخفی ترین فضای وجودت که هیچ کسی ازش خبر نداره نمیتونی برا خودت به تصویر بکشی آقا اصلا فکر کن تو یه دنیای خاص یه دنیای مخفی از نگاه همه داری هررر چیزی که برا خودت دوست داری اونجا تصور کن تا اینکه کم کم متقاعد شدم که بله بذار حداقل برای دل خودم تصور کنم که هست که میشه و با این منطق شروع کردم به تصویرسازی….
    و جالبه که جسم ما به تصویرسازی ما واکنش نشون میده چون واقعا ذهن اصل ر. از بدل تشخیص نمیده و من حس کردم یه جورایی حسم تغییر کرد یه شادی که انگار کسی ازش خبر نداره تو وجودت شکل میگیره…
    و این واقعا لذت بخشه…
    ذهن خارج از بعد زمان و مکان هست لحظاتی مارو از شرایط پیرامون جدا میکنه و میتونیم از این قابلیت به نفع خودمون استفاده کنیم…
    ممنونم که در حال تکمیل این مقاله هستید
    مشتاقانه منتظر ادامه مطلب هستم…
    حال خوب و فکر آروم رو براتون آرزو دارم🙏🏻🌹

    پاسخ
    • hamidomidi
      hamidomidi گفته:

      سحر جان موضوع مهمی که در تصویرسازی وجود داره این هست که باید کاملا از نتیجه دست بکشید!
      یعنی اگر تصویر سازی رو انجام میدید که به زور حالتون خوب بشه، این اتفاق نخواهد افتاد.
      اگر تصویر سازی رو انجام بدید و بلافاصله در روز های بعدی دنبال نتیجه باشید، نتیجه ای رخ نخواهد داد!
      تصویر سازی رو باید به یک چیزی شبیه به مسواک زدن تشبیه کنید!
      مسواک رو فقط میزنید! بعدش به نتیجش فکر نمی کنید یا خودتون رو تحت فشار قرار نمی دید برای انجام دادنش.
      متشکرم از نظرت و خوشحالم که اینجایی

      پاسخ
      • ۰سحر منصوری
        ۰سحر منصوری گفته:

        سلام مجدد خدمتت شما بزرگوار
        ممنونم مرسی چه مثال عالی زدید که مثل مسواک زدنه چقدر به درک مطلب کمکم کرد🙏🏻
        عالی بود🌹🙏🏻

        پاسخ
  4. ۰سحر منصوری
    ۰سحر منصوری گفته:

    سلام خدمت شما حمیدآقای حمیدی ارزشمند و عزیز
    من ویدیو رو امروز دیدم ممنونم ازتون عالی بود با بیانی ساده و در عین حال مهربونانه😊🙏🏻

    واقعا درست فرمودین وقتی باوری نگرشی و در نهایت تصویر ذهنی در ذهن ناخودآگاه ما ثبت شده باشه؛ اقدام خودآگاه ما که در پی تصمیمات ما که اکثرا هیجانی هستن همیشه محکوم به شکست هست و نتیجه نمیده…یعنی وقتی من در ذهن ناخودآگاهم تصویری از خودم دارم که خودم رو بی ارزش میدونم خودم رو لایق احترام و دوست داشته شدن ندونم هر کاری که به صورت خودآگاه انجام بدم فقط تقلا خواهد بود…تلاش طاقت فرسایی خواهد بود که نتیجه دلخواه رو به من نخواهد داد…
    منِ قبل از تغییر آدم شاد واقعی نبودم و در واقع تصویری که از خودم داشتم یه فرد همیشه غمگین و دلخور و پر از غم و حسرت بود هر کاری که تصمیم میگرفتم برای شاد شدن انجام بدم منو خسته میکرد خیلی از من انرژی میبرد و اصلا منجر به شادی واقعی من نمیشد و جالب این بود که هر تلاشی میکردم انگار اون تصویر ذهنی منو پررنگ تر میکرد و هر بار که تلاش و اقدام من منجر به شکست میشد من ناامیدتر میشدم و هر بار بیشتر باورم میشد که انگار درسته من یه آدم افسرده هستم…
    همین الگو در جنبه های دیگه زندگیم هم صدق میکرد.
    در واقع تا زمانی که اون تصویر ذهنی تغییر نکنه رفتار ما به صورت پایدار تغییر نخواهد کرد. یه جورایی انگار فقط الکی دور خودمون میچرخیم و به نتیجه نمیرسیم.
    در واقع خیلی عالی فرمودین که باورها و تصاویر ذهنی ما در واقع همون نقشه ذهنی هست مثل برنامه ای که روی لپ تاپ نصب میکنید و سیستم بر اساس اون کار میکنه. مغز ما هم بر اساس همون نقشه ذهنی دستور صادر میکنه و واکنش مارو به عوامل بیرونی شکل میده.
    چقدر خوبه که قراره در دوره تون روش تغییر این تصاویر ذهنی رو شرح بدید.
    من به تجربه بشدت بشدت خسته شده بودم از این اقدامات خودآگاهی که بر خلاف تصاویر ذهنیم بود.
    واقعا هر کسی که بخواد تغییری در نتایج زندگیش بده بهترین اقدامی که میتونه برای زندگیش انجام بده بزرگ ترین لطف در حق خودش اینه که یه بار بشینه با خودش خلوت کنه و صادقانه پیش خودش اعتراف کنه که بله من همچین تصوری راجع به خودم دارم.
    چقدر زیبا در مقاله تون در مورد درمان بیماری با افکار توضیح دادید که بیایم افکارمون رو نظاره گر باشیم مثل یه شخص ثالث به افکارمون نگاه کنیم بدون اینکه خودمون رو قضاوت یا سرزنش کنیم بیطرف افکارمون رو نگاه کنیم و به قول شما خیلیی جاها دردآوره ولی دردش به درمانی که قراره بدست بیاریم می ارزه.
    وقتی بی قضاوت بدون سرزنش خودمون افکارمون راجع به خودمون رو نظاره کنیم و بنویسیم متوجه میشیم که تصویری که از خودمون داریم چیه؟
    و الانم تو ویدیو تون فرمودین که میتونیم بپرسیم از خودمون که چرا این نتیجه رو دارم میگیرم؟چرا این مساله پیش اومد؟
    این چراها و این شک و تردید ها اولین قدمه اولین قدم شک کردن به این تصاویر هست وقتی شک کردیم وقتی این تصاویر و نگرش هارو زیر سوال بردیم میتونیم اصلاحش کنیم.
    ببینیم چرا در مورد جنبه های مختلف زندگیمون ما نگرش منفی داریم؟ اصلا چرا تو حالت بیفکری نیستیم؟؟
    مثلا چرا وقتی به فکر رابطه عاطفی میوفتیم اولین فکری که به ذهنمون خطور میکنه بحث خیانته یا جدایی و غم و اندوه و ترس از وابستگیه؟؟
    چرا وقتی خواسته مثلا برقراری رابطه عاطفی در دلمون شکل میگیره اولین فکر لذت بردن نیست؟؟چرا لذت بردن به ذهنمون خطور نمیکنه؟؟ چرا حجمی از افکار و اطلاعات منفی هجوم میاره؟؟
    زیر سوال بردن این موارد قدم اوله بهبود اوضاعه.
    من به تجربه متوجه شدم خیلییی مهمه که وقتی از نتایج تکراری مون راضی نیستیم یکم بایستیم یکم بزنیم کنار به خودمون زمان بدیم با خودمون مهربان باشیم و با صداقت تمام و کمال با خودمون روبرو بشیم عجله نکنیم برای اقدامی که بارها دیدیم داریم نتیجه تکراری ازش میگیریم در عین حال که راضیمون نمیکنه.
    این زمان دادن به خودمون و تلاش برای بهبود از طریق آگاهی صحیح خیلییی کمک میکنه.
    آقای امیدی موضوع عالی رو انتخاب کردید. ویدیوتون خیلی خوب بود بیان ساده و سلیس و با طمانینه شما رو تحسین میکنم و ازتون ممنونم.
    مشتاقانه منتظر ادامه مقاله هستم
    خیلی مشتاقم که در مورد تصویرسازی بیشتر بهمون یاد بدید.
    حال خوب و فکر آروم رو براتون آرزو دارم🌹🙏🏻

    پاسخ
  5. ۰سحر منصوری
    ۰سحر منصوری گفته:

    سلام خدمت حمید آقای امیدی عزیز
    من یه مثال خیلی ساده به ذهنم خطور کرد در مورد خودم که به موضوع این مقاله فکر میکنم مرتبطه.من همیشه موهامو بلند نگه میداشتم‌ ولی واقعا هیچ لذتی برام نداشت دوست داشتم موی کوتاه رو تجربه کنم اما وقتی بهش فکر میکردم بنظرم میومد بعنوان یه دختر اصلا جذاب نیستم و حتی فکر میکردم نمیتونم کیس ازدواج باشم. واقعا باورها و نگرش های محدودکننده ربطی به تحصیلات و موقعیت شغلی نداره. باورها از افکار محدودکننده محیط اطرافمون در ما شکل گرفته و رخنه کرده. من باور داشتم که موی کوتاه همه جذابیت منو میگیره و اگر دوست دارم رابطه عاطفی و ازدواج داشته باشم اصلا نمیشه کوتاه کنم. در واقع من محق بودن خودم رو برای داشتن ازدواج و رابطع عاطفی بدون مشروط و مقید به یک پارامتر بیرونی میدونستم در واقع من اعتماد به نفس کافی نداشتم . تازه این یکی از پارامترهای خیلی ساده بود. اما رفته رفته که برای تغییر شرایطم و تغییر زندگی در مسیر دریافت آگاهی صحیح قرار گرفتم در یک روند تکاملی اعتماد به نفسم و احساس لیاقت من داره احیا و بهبود پیدا میکنه نمیگم عااالی و کامل چون اعتماد به نفس چیزی نیست که انتها داشته باشه بلکه فقط بهبود پیدا میکنه و سطحش بالاتر میره. کم کم متوجه شدم تمایل پیدا کردم که موهامو تا سر شونه هام کوتاه کنم اینجا در لایه های زیرین ذهنم هنوز خیالم راحت بود که خب موهام دخترونه اس مدلش خوبه بازم شرایط لازم برای رابطه عاطفی رو هنوز دارم ولی خب من تونستم کوتاه کنم بعد از گذشت چندماه بازم یه حس قوی پیدا کردم که کوتاه ترش کنم تا چونه ام کوتاه کردم و حس بسیار عااالی داشتم از هیچ کسی هم نظرخواهی نکردم و همین یه مدت پیش تمایل شدید پیدا کردم که کوتاه کنم همین مدل موهایی که جدیدا رواج پیدا کرده دور کوتاه و قسمت جلو بلند باشه. تاکید میکنم که این رفتار یه تصمیم خودآگاه بر علیه نگرش قبلیم نبود من متوجه شدم تمایل شدید به اینکار دارم و بدون اینکه کوچیکترین مشورتی بکنم طبق خواسته و تمایل قلبی خودم رفتم و اقدام کردم، اینجا بود که گفتم آررره سحر یه چیزی توی ذهنم تغییر کرد که این تمایل ناخودآگاه ایجاد شد من دیگه اون افکار و تصاویر قبلی محدود کننده رو مروررنکردم نگران نبودم که به خاطر موی کوتاهم طرد بشم و اتفاقا رضایت قلبی داشتم و شاد بودم.
    و من متوجه شدم تغییر نگرش و تصاویر ذهنی ناخودآگاه منجر به تغییر رفتار ما میشه و این عملکرد من در تقابل با نگرش منفی محدودکننده موجود نبود بلکه به دنبال تغییر و اصلاح اون تصویر ایجاد شد.
    همین تجربه اینگونه رفتارهارو در زمینه های دیگه مثل ریموو تتوی میکرو بلیدینگ ابروهامم داشتم و متوجه شدم بله یه چیزی توی ذهنم تغییر کرده که این تمایلات ایجاد شده.
    احساس کردم این تجربه با این مطلب مقاله و موضوعی که در ویدیوتون توضیح دادید هم خوانی داره و دوست داشتم به اشتراک بذارم.
    ممنونم از شما بابت تلاش و اشتیاق تون در گسترش آگاهی🙏🏻
    فکرآروم و حال خوب رو براتون آرزو دارم🌹🙏🏻

    پاسخ
    • hamidomidi
      hamidomidi گفته:

      آفریییین.
      شما در واقع از رکن سوم تغییر که “عمل” هست شروع کردید.
      عمل کردن احساس شمارو تغییر میده.
      احساستون هم روی افکارتون تاثیر میذاره.
      ازین کارا بیشتر انجام بده… :)

      پاسخ

تعقیب

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *